سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل مغرور


یکی بود یکی نبود .غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود

 

یک گل بودکه اسمش نازنین بودوبه همه می گفت :« من از همه زیباترم !» همه گل ها و درخت ها با اوقهربودند.واوتنها شده بود. وازگل هاودرخت ها پرسید:«شما چرا؟»با من قهر هستید .چون که تومغروری. نازنین گفت :«اگر من دیگر مغرور نباشم شما با من دوست می شوید ؟ » گفتند: بله !از آن به بعد نازنین دیگر مغرور نبود.وهمه با او دوست بودند. 





ادامه مطلب

[ پنج شنبه 90/7/28 ] [ 6:26 عصر ] [ محمد مهدی ]